کمی هم خبرنگاری
دوباره فصل گرما آمده و این زمان همان قدر که برای برداشت محصول مناسب است، فصل داغ تر شدن حملات لفظی سیاستمدارانی مانند بوش و تیم او است که از قبل با بعضی سیاستمداران دیگر خرده حساب داشته اند. چرا که در صورت فیزیکی شدن این حملات هزینه تامین لباس گرم، پتو و والور و کمپوت و کنسرو برای خلبان های ب 52 و ناوها و زیردریایی های اتمی صرفه جویی می شود.
تیم بوش در جریان آماده شدن برای سرنگونی صدام مدت های طولانی او را با ورق پاره ای چند چلاند و چزاند و زمانی که وقت عمل رسیده بود، حساب دولت و ملت همیشه در صحنه همسایه ی شیعه این کشور را هم کرد و درست در شب نوروز (29 اسفند 1381) که مردمش حتی علاقه ای به خواندن روزنامه هم ندارند، گویی که با نو شدن روز دنیا هم مثل آنها دست کم تا بیست روز بعد به خواب می رود، عملیاتی را برای آزادی در عراق اغاز کرد که تا کنون منجر به کم شدن پنج میلیون تن از جمعیت عراق از آن زمان با کشتار و فراری شدنشان طی پنج سال شده که هنوز هم ادامه دارد و در ادامه صدام را در دادگاهی معلوم الحال به خاطر دادن دستور قتل چند ده نفر در نهم دی 1385 درست در روز عید قربان اعدام کرد.
نکته جالبی که در این رویدادها وجود دارد جدول دقیق زمانی ای است که برای آنها تنظیم شده و نشان از خاور میانه شناسی و مسلمان شناسی قابل تحسین تیم بوش دارد.
حال در این برهه که هوا بی والور و پتو هم گرم است و حواس چین به المپیک و تبت خودش گرم است به طوری که حتی از سر بی حواسی حاضر است پای هر ورق پاره ای را امضا کند، می توان حواس روسیه را هم با سامانه پدافند هوایی در اروپا و مسئله آبخازیا گرم کرد و از این اقلام مانند همان سنگ معروفی که پشت سر نگهبان ها پرت می کنند و وقتی نگهبان سرش را برگرداند، از پشت سرش را می کوبند، استفاده نمود و ... می ماند حواس خود مردم که آن را هم می توان با هزینه کردن قیمت سوخت چند ب 52 برای دستکاری در بازار غذا، به مایحتاج روزانه گرم کرد و باز هم و...
که اگر این اتفاق هم بیافتد تیم بوش پس از خارو میانه شناسی در خاور دور شناسی هم نمره قبولی می گیرد. اگر به حرف من است امیدوارم نگیرد و جز جگر بگیرد.
مهر باد