خانه ای پر از شن و مه و پوست تخمه
هنوز چینی م به اون حدی نرسیده که گزارش وضع هوا رو از اخبار گوش کنم و بفهمم. با این که می دونم غیر از وضع بارش و آفتاب و این چیزا که تو گزارشای هوای ایران هم گفته می شه، همیشه درجه باد یا توفانی هم که قراره روز یا روزای بعدی بیاد، اعلام می شه، اما نمی دونم به وضعیت شدیدا ناپایدار هوای پکن که به صورت ساعتی عوض می شه چی می گن.
در تابستون طولانی پکن زیاد اتفاق می افته که توی آفتاب داغ اوایل فصل وارد یه کتاب فروشی یا یه جای دیگه ای که باید نیم ساعتی توقف کنی، بشی و وقتی بیرون اومدی خیس و آبکشیده خودتو به خونه برسونی.
البته اون جوری که تو روایتای چینیا شنیده م، هیچ کدوم از فصلای پارسال و امسال دقیقا ویژگیایی خودشون رو تو پکن نمایش نداده ن. مثلا تا این تاریخ توفان شن، کمتر و ضعیف تر از اون چیزی که معمول بوده و تو چند ماه گذشته انتظارشو داشتن.
نمی دونم این به خاطر مجموعه تدابیری شامل جنگل کاری تو شمال بوده که برای کم کردن زور توفان مغول به کار رفته یا به خاطر تغییرات کلی آب و هوای جهان.
روز چهار شنبه، 2007/05/23 دومین روزی بود که هوای پکن به شدت بارونی و شرجی شده بود. این بارون هم تا ساعت 4 و نیم بامداد سه شنبه که خوابیدم، شروع نشده بود. اما ساعت 9 که بیدار شدم، داشت سیل از آسمون می ریخت.
آب و هوای پکن شبیه تهرانه فقط عموما با خشکی بیشتر. اما از طرف دیگه فاصله ش از شهر ساحلی تیان جین در شرق چین برای ابر و باد و مه و خورشید عددی محسوب نمی شه. برای همین بعضی وقتا از وقتی که تصمیم به باریدن می گیره تا وقتی که واقعا بباره دو سه روز طول می کشه که تو این مدت هوا ابری و شرجی می شه و با بوی برگا و پوست درختای توی شهر کاملا مثل شمال ایران می شه. تو این روزا اگه پنجره رو باز کنین مه وارد خونه می شه و شدتش به اندازه ایه که می شه ازش به عنوان پرده استفاده کرد و با پنجره ی باز توی خونه از دید Street View (چشم چرون خیابونگرد) گوگل که تازه راه افتاده و می شه باهاش روزنامه ی توی دست مردم و خوند و باقی قضایا، مخفی شد.
گرد و خاک و شن و دوده که تا دلتون بخواد تو شهر فراوونه و رو همه ی وسیله های خونه، مخصوصا پلاستیکیا مثل رادیو و تلویزیون و کامپیوتر، همیشه یه لایه ای هست که می شه روشون با انگشت خطاطی چینی تمرین کرد.
اما پوست تخمه ی کف زمین توی خونه ها از عوارض آب و هوای پکن نیست؛ بلکه به خود افراد مربوط می شه و البته من اینجا برای مثال عرض کردم. اگه نه کسایی که منو می شناسن می تونن به نفع من شهادت بدن. اونایی که هم که به ضررم شهادت می دن حتما تطمیع شده ن و به شون هشدار می دم که مواظب قید حیاتشون باشن!
مهر باد!